مرتضی پاشایی که صبح امروز، این دنیا را ترک کرد، در روزهای پایانی عمرش از بعضی شایعات غمگین بود و می‌گفت: مردم به جای این‌که برایم دعا کنند، با شایعه‌ی مرگم، غم بزرگی بر دل من نشانده‌اند.

 

 

این خواننده‌ی جوان پاپ که صبح امروز (جمعه، ۲۳ آبان‌ماه) از دنیا رفت، چند روز پیش از مرگ، درگیر شایعات زیادی مانند خبر فوت، در کما رفتن و … شده و معتقد بود که بعضی‌ها می‌خواهند او را زنده به گور کنند.

 

 

رسانه‌های غیررسمی، بارها خبر درگذشت این هنرمند جوان را منتشر کرده و باعث رنجش او و خانواده‌اش شده بودند.

 

 

مرتضی پاشایی، متولد ۲۰ مرداد ۱۳۶۳ بود و موسیقی را از ۱۴ سالگی با نواختن گیتار آغاز کرد. او از کودکی با بیماری زخم معده دست و پنجه نرم می‌کرد و سرانجام پس از بستری شدن در بخش ICU بیمارستان، سرطان معده او را از پا درآورد.

 

 

در روزهای بستری شدن این هنرمند، علی مرادخانی – معاون هنری وزیر ارشاد -، محسن چاوشی، سیروان و زانیار خسروی، شهرام شکوهی، مازیار فلاحی، بهنام صفوی، محمد علیزاده و … از پاشایی عیادت کردند و در حالی که دوستدارانش اشتیاق زیادی به دیدار با این هنرمند داشتند، او ممنوع‌الملاقات شده بود.

 

 

امروز و ساعتی پس از درگذشت پاشایی، کنسرت‌گذار این هنرمند، از دوستداران مرتضی پاشایی درخواست کرد تا مقابل بیمارستان تجمع نکنند و تأکید کرد که پیکر این هنرمند به سردخانه منتقل شده است.

 

 

براساس اعلام، قرار است پیکر این خواننده‌ی موسیقی پاپ صبح روز یکشنبه، ۲۵ آبان‌ماه از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه‌ی هنرمندان بهشت زهرا(س) بدرقه شود.

 

در سال ۱۳۹۲ قرار بود پاشایی تیتراژ سریال «عصر پاییزی» را اجرا کند، اما با وجود این‌که قطعه‌ی موسیقی مربوط به این سریال آماده شد، اما مسوولان صداوسیما مضمون شعر این قطعه را نپذیرفتند و این قطعه‌ی موسیقی به‌صورت تک‌آهنگ در فضای مجازی منتشر شد. با این‌که در ماه‌های اخیر، بیماری‌ به پاشایی فشار آورده بود، اما او دست از فعالیت نکشید و صحنه‌ی اجرای زنده را ترک نکرد و در چند اجرا با هوادارانش دیدار کرد.

 

 

مرتضی پاشایی
 

-------------------------------------------------------------------

 

 

روحش قرین آرامش و یاد و صداش همیشه ماندگار.( مهسا نوی )

 

 

مرتضی هم رفت، اما صداش همیشه هست ( بهنام صفاریان )

 

 

چه دردناک که ببینى یکى هست که دیگه نیست…
در گذشت مرتضى پاشایى، هنرمند عزیز رو از صمیم قلب تسلیت میگم. از خداوند صبرى عظیم براى خانواده محترم پاشایى آرزو میکنم

 

 

قلبم درد گرفت ، آرام بخواب داداشی ، صدات همیشه برای ما زندست ، تسلیت میگم (شروین )

 

 

چیزی برای گفتن نمونده …… روحت شاد رفیق. (مجید یاسر)

 

 

چقدر این دنیا بى ارزشه ،،، روحت شاد و یادت گرامى مرتضى عزیز از صمیم قلب تسلیت میگم به خانواده پاشایى و همه دوستدارانش و از خداوند براشون صبر و بردبارى آرزو میکنم (علیرضا قرایی منش )

 

 

غم دلتنگی امشب منو تو آغوشش گرفته ، خیلی سخته هر دقیقه مرگ دوستتو بهت تسلیت بگن ، خیلی سخته خبر مرگ رفیقتو هی زیرنویس کنن … مرتضی جاویدان و ماندگار ما رو تنها گذاشتی . کاش بازم شایعه بود (مصطفی یگانه )

 

 

تسلیت عرض میکنم خدمت خانواده پاشائی و طرفداران این هنرمند عزیز و مردمی، روحش شاد ، قطعأ که همیشه با صدای گرمش و هنرش در بین همه ایرانیها جاودانه خواهد بود (آناهیتا نعمتی)

 

 

ادمای خوب زود میرن این یه قانونه،خیلی همو ندیدیم و خیلی با هم کار نکردیم ولی ادم دل پاکی بود شاید فن موزیکش نبودم ولی ادم دل سیری بود تو این بازار کثیف کثیف کثیف…
 محبوب بود چیزی که خیلیا دارن هر کاری میکنن که بهش برسنو ……..
این تنها اهنگی بود که با هم کار کردیم.مرتضی روحت شاد سلام منو به نیما وارسته و بابک بیات عزیزم هم برسون…بزودی زود میبینمتون ( رضا تاجبخش)

 

 

خیلی دلم گرفته مرتضی خیلی گرفته رفیق. همیشه مرحم دل گرفتگییام بودی والان تنهامو رفیقم نیست که مرحمم باشه.عزیزم ببخش اگه نتونستم دوست خوبی برات باشم ببخش اگه نتونستم بهت ارامش بدم ببخش تو فقط ببخش. رفیق اروم باشو خوب بخواب.خدایا راضییم به رضای تو .( محمد علیزاده)

 

 

تسلیت به خانواده مرتضی پاشایی و همچنین طرفدارای پر مهرش امیدوارم خداوند به همه صبر بده )نادر مسچی )

 

 

این روزا خدا داره گل هاشو از باغچه ى موسیقى میچینه آرامش ابدیت مبارک رفیق ( امید علومی)

 

 

لبخند بزن مرتضى ، آهنگات و صدات تا ابد تو یاد و قلب مردم میمونه و این یعنى جاودانگى… (زانیار خسروی)

 

 

درگذشت یکی از هنرمندان خوب کشورمون آقای مرتضی پاشایی رو به جامعه هنری و مخصوصا خانواده محترمشون تسلیت عرض میکنم. روحشون شاد و یادشون گرامی . (حمید طالب زاده)

 

 

لالایی هر غمی که خوندنی نیست (بابک صحرایی )

 

 

درگذشت هنرمند عزیز مرتضى پاشایى را به خانواده محترمش و جامعه موسیقى تسلیت میگویم.عمیقا متاسفم که اینقدر زود این جوان نازنین از بین ما رفت.از خداوند براى خانواده گرامیش صبر ارزو دارم. (علیرضا عصار )

 

 

متاسفانه ……….. درگذشت ! هر بار با نام یک چهره سرشناس و محبوب این نقطه چین ها را پر می کنند و حقیقت تلخ مرگ فریاد زده می شود ؛ تلخی اجتناب ناپذیری که خلسه و آرامشش برای آنکه خداحافظ گفته است می شود و تامل ، تاسف و تاثراش برای به جا مانده ها ! و امروز می خواهم کمی بلندتر از صدای ذهنم باز تامل کنم که *مرگ گاه در سایه نشسته است و به ما می نگرد * ! و تاسف بخورم به حال “از آب گل آلود ، ماهی بگیرها ” و ” نان به نرخ روز خورها “، تاسف بخورم به حال کسی که به خود من بد و دروغ گفت از “فلانی ” که … وحالا فلانی شده عزیز دلش و کاش با او می رفت ! تاسف بخورم به آینده این ” من ” نوعی که همین قصه برایش تکرار خواهد شد ! و در نهایت متاثر باشم که امروز و این بار نام ” مرتضی پاشایی ” این نقطه چین ها را پر کرده ! آقای “مرتضی پاشایی ” من معتقدم شما بیماری تان را شکست دادید ، با آثار محبوبتان ، با اجراها و کنسرت های پرانرژی تان ، با خودتان را نباختن و زندگی را هرطوری شده ادامه دادن ، با تا لحظه آخر لبخند زدن ! شما تاثیرتان را در فرصتی که برای زندگی داشتید ، گذاشتید و در حافظه هنر سرزمین مان به زیبایی ثبت شدید . روحتان آرام ، نامتان ماندگار و یادتان گرامی (گلناز گلزاری )

 

 

دیگه راحت بخواب رفیق منو ببخش که که شبها تا بیمارستان اومدم نتونستم بیام تو ببینمت منو ببخش که نتونستم روى تخت ببینمت رفیق منو ببخش که نتونستم با این حالت عکس یادگارى بگیرم باهات من همیشه تورو سر پا میبینم بزرگ و محبوب مرتضى داداش گلم حلال کن بعضى از دوستان همکارتو که نتونستن بزرگ شدنت ببینن مرتضى خیلیها به هر در و دیوار میزنند برا ماندگار شدن ولى تو ماندگار شدى و جاودان و اسطوره راحت بخواب داداش ببخش که هنوز براى ما زنده اى ببخش که نمیتونم عکس سیاه و رفتن بزارم یکى هست تو قلبم …. تو همیشه هستى تو قلب من دیوونه به بابام سلام برسون مرتضى (علی انصاریان)

 

 

روح و روانت شاد برادرم ، هر روز دم اذان براى آرامشت دعا مى کردم و یه شمع روشن مى کردم مرتضى عزیز آرامشت مبارک (سحر قریشی )

 

 

آدما یه روز به دنیا میان، یه روز هم از دنیا مى رن. مرگ، درست مثل تولد، بخشى از چرخه ى زندگیه و هر ثانیه به همه ى ما نزدیکه، اما باور نمى کنیم. دریغ و افسوس که این هنرمند در جوانى سفر کرد. من شخصاً شناختى از ایشون نداشتم اما به عنوان یک انسان از مرگ زود هنگامش بسیار متأثر شدم. و حالا باز سوژه ى تازه به دست ما ایرانى هاى مُرده پرست افتاد. یه روز فلان بازیگر، یه روز همسر فلان هنرمند، یه روز سیمین بهبهانى و امروز هم… درگذشت مرتضى پاشایى رو به خانواده ش، مخاطبین و دوستدارانش تسلیت عرض مى کنم. روحش در آرامش باد با احترام سیامک عباسى (سیامک عباسی)

 

 

متاسفانه همین الان با خبر شدم هنرمند نازنین مرتضی پاشایی درگذشت تا هستیم قدر هم را بدانیم روحش شاد
یکی هست که دیگه نیست اون دیگه واسه همیشه خوابه آرامش همیشگی رو برات آرزو میکنم (کامیار )

 

 

رفتی و جیگر هممونو سوزوندی مرتضی ، روحت شاد عزیزم (مسعود سعیدی )

 

 

پیش از این با تمام وجود آرزو و خواستمان سلامتى شما بود و حالا باید عمیقن عزادار باشیم . کاش اینقدر عجله نمیکردیم و پیشتاز در خبر رفتنت نبودیم و عمیقا با مثبت اندیشى بیشترى منتظر ایستادن دوباره ات بودیم افسوس شما با صداى زیبایت همیشه هستى آقاى پاشایى در میان عمیق ترین تاریکی ها به دو چشم غمگینی می اندیشم و به پنجه هایی که خاک،خاک مهربان آن را می پوشاند (مهناز افشار)

 

 

مرتضى پاشایى هم به آرامش عبدى رفت… جایى که نه دشمنى هست، نه حسادت، نه حرفهاى نابجا، نه دزدى، نه قتل، نه… به قول یکى از دوستان خوبم، الان وقتشه که کسانى که حرفهاى نادرست بهش نسبت میدادن، به حرفاشون فکر کنن… نمیدونم چرا ما انقدر مسائل رو یک بعدى نگاه میکنیم همیشه و چطور بى رحمانه راجع به هر شخصى که دوست داریم تصمیم میگیریم و با افتخار همه جا طورى مطرحش میکنیم که حتى یک صدم درصد هم شک به نادرست بودنش نداریم… خدایا همه ما رو به راه راست هدایت کن… مرتضى پاشایى روحت شاد (بابک سعیدی)

 

 

تا حالا ندیدمت، ولی با رفتنت چشمام خیس شد اینم میدونم مرگ حقه، همه ی ما یک روز میریم ولی اشکم واسه خودت نبود، واسه دلهای شکسته ی یه ملت و خانواده ات بود، خودت که رفتی و راحت شدی، مطمئن ام جات خوبه… تنها نیستی، چون این همه دل عاشق باهاته، این همه دعا… قسمت بود پر بکشی؛ حالا تو مارو دعا کن، چون تو بهشتی و نزدیک خدا، روحت شاد هنرمند ابدی (حسین تهی )

 

 

خداحافظ دوست قدیمی (متین معارفی)

 

 

چقدر تلخ که هر وقت چشمات و باز میکنى میشنوى یکى چشماش و واسه همیشه بسته
به خانواده محترم پاشائى و جامعه هنرمندان و دوست داران ایشون تسلیت میگم ، مرتضى عزیز در آرامش بخواب فارغ از درد و رنج ، سبک بال خودت را به آغوش خدائى بسپار که پر از عشق و آرامش است روحت شاد و یادت گرامى (سحر)

 

 

برای مرتضی غصه نخورید … چه عاقبتی بهتر از عاقبتی که مرتضی داشت ؟؟؟ هیچ کدام نمی دانیم چه وقت به این دنیا می آییم و چه وقت از این دنیا می رویم .. اما همه می دانیم در طول راه چه می کنیم .. از کسانی که آخرین نفس هایشان را می کشیدند پرسیدند اگر زندگی فرصتی دوباره به شما میداد چه می کردید ؟! کسی نگفت به دنبال ثروت و شهرت بیشتر می رفتم … همه شان آرزو داشتند که ای کاش می شد برگردند و مهربان تر باشند … دل هایی که با بی رحمی می شکنیم ! اشک هایی که باعث ریختنشان می شویم ! واژه های تلخی که از دهانمان پرتاپ می کنیم ! زخم زبان هایی که می زنیم ! دروغ هایی که می گوییم ! سلب مسئولیت هایی که می کنیم ! حق و ناحق هایی که می کنیم ! … شاید همین نزدیکی ها کسی باشد که وقتی ما به خواب می رویم از زخم تیری که به قلبش زده ایم یک شب خواب آسوده ندارد !! خدا مرتضی را دوست داشت، عاقبت بخیر شد، مهم نیست سنش کم بود مهم این بود با عزت و سربلندی از میان ما رفت … ای کاش می شد ما هم از حالا فکر لحظه ی رفتنمان باشیم … (المیرا بهشتی )

 

 

چیزی نمیتونم بگم فقط خدا به پدر و مادرش صبر بده واقعا سخته… کاش تا وقتی یه هنرمند زنده است قدرش رو بدونیم .. راحت بخواب مرتضی عزیز…روحت شاد (پویان اعتصامی )

 

 

جای تو خوبِ نازنین چقد بدِ روزگار رو زمین مونده!!! اکثرن مست شهرت، مغرور اسم و رسم، بااااااااد کرده و فعلن توو اوج و در حال تاخت و تاز!!!( فعلن البته)!!! شاید جای تو اینجا نبود، نمی تونم به عدالت خدا شک کنم اما … امروز دلگیرترین غروب جمعه رو تجربه می کنم. فک نکنم حتا تلنگری باشه واسه مون!!! گاهی ازینکه بگم ترانه سرا هستم عارم میاد!!! اگر یه عده هنرمند واقعی هم نبودن که اصلن انگیزه ای برای ادامه دادن نداشتم! خداروشکر از اولین اجرای رسمیت رو استیج، حضور داشتم تا همین ماه پیش کنسرت تهرانت. چقدر می بالیدم بهت وقتی رو استیج وردتریدسنتر دبی صدات جمعیتو تا عشق میبرد. پروژه ی تیتراژ سریال هم بدون تو پیش می ره اما با تمام دلم برای تو می نویسمش، من که خیلی یادگاری ازت دارم امیدوارم این ناقابل به دستت برسه. من تو را به خاک نه به یاد می سپارم مرتضی جان (مهشاد عرب )

 

 

خداحافظ رفیق … دلم برات تنگ میشه … روحت شاد مرتضى (ارسلان قاسمی )

 

 

دیگه نگرانت نیستیم… الان تو نگرانمونی! یه عالمه حرف مونده تو گلوم که دلم میخواد بنویسم تو این پست ولی بازم ساکت میشم… مرتضی عزیز ، فک نکنم خودت هم راضی به ناراحتی دوست ها و دوست دارانت باشی، واسه همین فک کنم به تو و یادت فقط رنگ سفید میاد… آروم بخواب دوست من… دوستان شما هم ناراحت نباشید… الان حال مرتضی خیلی از همیشه بهتره… اشک نریزید… لبخند بزنید به خاطر آدمی که یه تصویر خوب از خودش به جا گذاشت و رفت… هنوز هم یکی هست (محسن یگانه )

 

 

فقط میتونم بگم تسلیت…روحش شاد (انوشیروان تقوی )

 

رنگین کمان سرزمینم رنگی دگر باخت
فقدان سحر صوت تو این خاک را مغموم تر ساخت
مرتضی عزیز از بین ما رفت ، باورش سخته … بدرود مرتضی جان بدرود ( مجید صالحی )

 


  ادامه مطلب تصاویر مرتضی پاشایی


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:, | 18:1 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |


وای وای وقتی که                  میدیدم عمم رو زیر تازیونه ها

وای وای وقتی که       رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم خونه ها

وای وای وقتی از      رو نیزه افتادی رو خاکا

وای وای وقتی از     رو نیزه دیدی من و بابا

وای وای تا اسم تو رو بردم

وای وای سیلی و لگد خوردم

وای وای من با هر قدم مردم

وای وای ذره ذره جون دادم

وای وای از رو ناقه افتادم

وای وای اسم رفته از یادم

--------------------------------

وای وای وقتی که              لرزیدم از شرم اون چشمای بی حیا

وای وای وقتی که                       میبندن سرها رو رو نیزه ها

وای وای از دست نامردا تو کوچه و بازار

وای وای از سیل اشکای این گریه ی زار زار

وای وای تا اسم تو رو بردم

وای وای سیلی و لگد خوردم

وای وای من با هر قدم مردم


وای وای وقتی که                 میپیچید زنجیرم دور این گلوی من

وای وای وقتی که               سر نیزه سرخ میشد با خون عموی من

وای وای پیرم کرد درد این زنجیر رو دوشم

وای وای از درد سیلی و زخم روی گوشم

وای وای این چشما دیگه تاره

وای وای از زخمای گوشواره

وای وای از این معجر پاره

 

 

 

 

 

 منبع : وبلاگ شعر و سبک

 

 


 

-------------------------------------

 

میدونی چرا صورت من شده کبود عمو نبود

میدونی چرا موهام گرفته بوی دود عمو نبود

میدونی چرا رمق تو زانو هام نبود عمو نبود

میدونی چرا رفتم محله یهود عمو نبود

عمو نبود    عمو نبود

به خدا که آتیش روی چادرم نبود عمو که بود

یه دونه موی سفید روی سرم نبود عمو که بود

به خدا که دستی پی معجرم نبود عمو که بود

کسی توی صحرا پی گوشوارم نبود عمو که بود

عمو نبود    عمو نبود

حالا که سرم روی خاک این خرابه هاست عمو کجاست

حالا که روی لبام همش خدا خداست عمو کجاست

حالا که حرم تو ازدحام دشمناست عمو کجاست

حالا که همش رقیه زیر دست و پاست عمو کجاست

عمو کجاست    عمو کجاست

بی تو همه افتادن به این روز سیاه عمو بیا

بی تو منم و محلیه یهودیا عمو بیا

داره میکشه من و نگاه شامیا عمو بیا

غرور من و کشته دست بی حیا عمو بیا

عمو بیا     عمو بیا

 

 

 

تو آسمونایی پیش خدایی بابا
تو این خرابه دنبالم میایی بابا
کجا بگردم دنبالت کجایی بابا
خسته زخمی و اسیرم، مثل عمه پیر پیرم
درمونی نداره دردم، دارم میمیرم
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
یه عالمه راه اومدم با پای خسته
زمین میخوردم بابا جون با دست بسته
بس که سرت زخمی شده دلم شکسته
زنجیر و غل و اسارت، ما و این همه جسارت
دل تنگم برا مدینه، بریم زیارت
چشای نیمه باز تو داره رقیه رو عذاب میده
تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
عمه کنار من شب ها چشم انتظاره
سر منو روی پای خودش میذاره
اونم مثل من از بابا خبر نداره
اون زخمی که تو گلومه، زخم رو سر عمومه
امشب تا سحر بابا جون، کارم تمومه
نمیخواد این بدن کفن، نمیخواد این غبارو پاک کنی
باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی

 --------------------------------------

 

زخم زبون شنیدم – چه صحنه ها که دیدم
یه نیمه شب تو خواب از – ضرب سیلی پریدم

سیلی رو صورتم بدجور نشست
مونده رو گونه هام جای یک دست
باتو سربسته می گم بابا جون
زنده موندن من یک معجزست

ندارم دیگه حوصله
شده پاهام پر آبله
چقد دشمنت سنگ دله
(حسین بابایی بابایی)
********

داغ این دل عظیمه - دست شامی حجیمه
فقط انقدر بگم که - حال وروزم وخیمه

جای تاول نشسته  رو پاهام
وا نمیشه ازهم این دو پلکام
دست اگه می کشم روی خاکا
کم شده باباجون سوی چشمام

شدم از دنیا کلافه
باتو میگم در لفافه
عدوی تو بی انصافه
(حسین بابایی بابایی)
بابا بشین کنارم – ای سر نی سوارم
بیا تا من به روی - زخمات مرهم بزارم
چه بلایی آوردن سر تو
جای نی مونده رو حنجر تو
با من بگو تو ای راس خونی
کجا مونده بابا پیکر تو
سرت رو روی نی دیدم
میون بزم می دیدم
جسارت پیاپی دیدم
(حسین بابایی بابایی)


 ---------------------------------

شاعر : رضا رسولی 

  
 

بابای خوبم بی تو رقیه میمیره

طفل سه ساله دیگه از زندگی سیره

من كه دیگه پا ندارم،باید من و بغل كنی

با بوسه از لبام  بابا،كام من و عسل كنی

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

به عمه گفتم دیگه شبا رو آرومم

خودت نگاه كن امشب كه خیلی خانومم

من التماست میكنم،تو من و با خودت ببر

یه سر بریم بازار شام،گوشواره ام رو برام بخر

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

خیلی دل تنگم بابا برا علی اصغر

اومده جونم بر لب از دوری اكبر

آرزومه بازم برم،از شونه ی عمو بالا

از اون بالا نگاه كنم،به تموم آسمونا

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین


----------------------------------------

آسمان دامنم را غرق انجم می کنم

من به حکم عشق بر عالم تحکم میکنم

هر شبی در خواب می بینم که بابا آمده

روی لبهایش تبسم را تجسم میکنم

در دل آغوش و سر بر دوش لب بر گوش او

از میان زلف او با او با او ترنم می کنم

شهر در خواب خوش و من نا خوش و با گریه ام

شام شهر شوم شامی را تلاطم می کنم

عمه احوال مرا با اشک می پرسد ز من

سر به زیر انداخته با او تکلم می کنم

دانه دانه خار بیرون می کشد از پای من

درد دارد، اشک می ریزم، تبسم می کنم

گفتم ای عمه اگر مهمان بیاید سر زده

دست خالی از خجالت دست و پا گم می کنم

گر بیاید در نماز آخرم جای وضو

روی خاک صورت بابا تیم می کنم

 

------------------------------------
 
 

 

بابای خوبم بی تو رقیه میمیره

طفل سه ساله دیگه از زندگی سیره

من كه دیگه پا ندارم،باید من و بغل كنی

با بوسه از لبام  بابا،كام من و عسل كنی

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

به عمه گفتم دیگه شبا رو آرومم

خودت نگاه كن امشب كه خیلی خانومم

من التماست میكنم،تو من و با خودت ببر

یه سر بریم بازار شام،گوشواره ام رو برام بخر

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

خیلی دل تنگم بابا برا علی اصغر

اومده جونم بر لب از دوری اكبر

آرزومه بازم برم،از شونه ی عمو بالا

از اون بالا نگاه كنم،به تموم آسمونا

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

 
 -------------------------------
 

حسین من،حسین من،حسین من،حسین من

وقتی برای گریه دلم تنگ میشود

لب با دم حسین هماهنگ میشود

ای بهترین بهانه برای گریستن

بی تو برای گریه چه بی رنگ میشود

كافی است لحظه ای دلم از تو جدا شود

دیگر كُمیت زندگی ام لنگ می شود

حسین جان ای آبروی دو عالم

نگین سلیمان به حلقه ی خاتم

***

تنم پر درده چشام زخمی

ببین كه شده هر دو پام زخمی

با حیرت نگاهت كنم امشب

بازم تو آوردی برام زخمی

با این دست زخمی،با این چشم زخمی

به این موی زخمی،زدم شونه

تا كه تو بیایی،به دردم شفایی

اومدی بابایی به ویرونه

شده شام من كربلا بی تو

كتك بود و سیلی بابا بی تو

بمیرم كه داره لب خشكت

میگه تشنه ی قدری آبی تو

تو سردار بی بدنی

من الذی ایتمنی

حسین وای،حسین وای

با این چادر خاكی با این زخمها

دیگه شدم انگار مثل زهرا

تو  خواب دیدمت اومدی پیشم

الهی نباشه بازم  رؤیا

غمی تو چشامه

رو نیزه بابامه

كه فكر پاهامه

تو این صحرا

با دستای بسته

با قلبی شكسته

دارم میخونم از تو ای بابا

بابا یه شب از ناقه افتادم

كه عمه رسید باز به فریادم

اگر تو بیایی در آغوشم

خدا میدونه از غم آزادم

تو راحت جان منی

من الذی ایتمنی

حسین وای،حسین وای

 

------------------------------------

حضرت رقیه(س)


نوحه - واحد (ده شب)

 

گشته ویرانه امشب چراغان      شد خرابه پر از عِطر جانان

در کف عمه آیینه قرآن                  ماه من آمده کنج ویران

آه لاله گون حنجرم     آه ای دل و دلبرم        آه یار بی پیکرم

 

یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم

 

******

 

دل به عشق تو گردیده زنجیر      مونسم ناله و آه شبگیر

هستم از زندگی ای پدر سیر        کربلا تا خرابه شدم پیر

آه ای پدر افسردم       آه همچو گل پژمردم         آه بسکه سیلی خوردم

 

یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم

 

 ----------------------------------


مداح: حاج محمود کریمی



دردم این است عمو نیز در این قافله نیست * مثل من پای کسی پر شده از آبله نیست

گفتم از منبر نی آیه توحید نخوان * سنگ ها منتظر و خواندن تو بی صله نیست

عمه ام شاهد من خرده نگیری بابا * بس که بر خار دویدم نفس هروله نیست

دوست داری که بپرسی گل سرهام کجاست * پاسخ من فقط این است پدر جان بله نیست

از سر نیزه پدر خوب ببین دور و برت * چادرم روی سر دخترک حرمله نیست

نیمه شب با سر تو گرم سخن میشوم * مطمئنم سخن با تو کم از نافله نیست

نور چشمان مرا خصم به سیلی کم کرد * یا علی گفتن من پشت عدو را خم کرد

 به زحمت تکیه بر دیوار میکرد * کسی این جمله را تکرار میکرد

الهی صورتش آتش بگیرد * که با سیلی مرا بیدار میکرد

نه تنها پیکرش بی تاب بوده * که گل زخم تنش خوناب بوده

چه کاری کرد سیلی با دو چشمش * که گویی چند روزی خواب بوده

چه داغی بر جگر بگذاشتی ضجر * عجب دست بزرگی داشتی ضجر

که هر کس دید در کوفه رخم را * به طعنه گفت که گل کاشتی ضجر


-------------------------------------


 

نگاش به سمت آسمون دستی به موهاش میکشید * خسته میشد بلند میشد زخمای پا رو میشمرد

یکی دو تا و هفت تا زخم دستی به موهاش میکشید * خسته میشد بلند میشد زخمای دستاشو میدید

به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی * یاد عمو بخیر که تو مثل عمو جون منی

راستی از تو آسمون ببین بابای من کجاست * بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه هاست

بهش بگو دختری که شونه به موهاش میزدی * جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی

بگو خزون غنچه های سرخابی رو زرد میکنه * از اون شبی که میدونی هنوز دلم درد میکنه

 

من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم

بابا شکسته دستی دندان شیری ام را

 

عمه در چشم تو پیداست و من * خواب در چشم تو زیباست و من

در میان همه چون مادر تو * خواهرت ام ابیهاست و من

دیدم آن شب که ز ره جا ماندم * مادرم فاطمه تنهاست و من

خواب رفتم به روی دامن او * خواب دیدم سر باباست و من

وقتی از خواب پریدم دیدم * سیلی و دشمن و صحراست و من

بعد از آن شب همه جا تاریک است * شب و روزم شب یلداست و من

چون عمو روی پر از خون دارم * ماه پر خون تو سقاست و من

چشم خود باز نگه دار دمی * عمه در چشم تو پیداست و من

 

سایه ات از سر من رفت که رفت * سر تو از بر من رفت که رفت

در جوابم که عمو کو گفتی * همه لشکر من رفت که رفت

لاله گون لاله گوشم شده و * هدیه اکبر من رفت که رفت

تکه خیمه شده چادر من * در عوض معجر من رفت که رفت

 

 --------------------------------- 

 

تو آسمونایی پیش خدایی بابا

تو این خرابه دنبالم میایی بابا

کجا بگردم دنبالت کجایی بابا

خسته زخمی و اسیرم * مثل عمه پیر پیرم

درمونی نداره دردم * دارم میمیرم

داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه

بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه

یه عالمه راه اومدم با پای خسته

زمین میخوردم بابا جون با دست بسته

بس که سرت زخمی شده دلم شکسته

زنجیر و غل و اسارت * ما و این همه جسارت

دل تنگم برا مدینه * بریم زیارت

چشای نیمه باز تو داره رقیه تو عذاب میده

تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده

عمه کنار من شب ها چشم انتظاره

سر منو روی پای خودش میذاره

اونم مثل من از بابا خبر نداره

اون زخمی که تو گلومه * زخم رو سر عمومه

امشب تا سحر بابا جون * کارم تمومه

نمیخواد این بدن کفن نمیخواد این غبارو پاک کنی

باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی

 

------------------------------------------

 

روی تو یاد خسوف قمر انداخت مرا * از نفس های کم و مختصر انداخت مرا

خواستم اوج بگیرم به کنار لب تو * بی رمق بودن این بال و پر انداخت مرا

گذر از کوچه و بازار مرا گر بد شد * دختر حرمله آنجا نظر انداخت مرا

ظالمی که به گمانش پدرش را کشتم * آنقدر زد که پدر از کمر انداخت مرا

عزم خود جزم نمودم که ببوسم لب تو * پنجه ای آمد و در دردسر انداخت مرا

آنقدر لاغرم و ضعف نمودم که نسیم * از روی ناقه عریان پدر انداخت مرا

میشد ای کاش که از عمه حیا می کردند * بالاخص ضجر که از پشت سر انداخت مرا

دیگه حسی ندارم دیگه نایی نمونده * دیگه بس که دویدم پی تو پایی نمونده

 

--------------------------------------

  

 

دفــــــتر غمم بابا، بسته می شود امشب

می دهد خبر از تو، چشم عمه ام زینب

من فدایِ تو مهمان، خاک پای تو مهمان

یــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)

شام بی کسی من، می شود سحر امشب

بر لب آمده جانم، از فراق جانانم (2)

وارثان زهرائیم، ما غریب و تنهاییم

یـــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)

قسمتِ من و عمه، زین سفر اسارت شد

سهم من کتک خوردن، سهم او جسارت شد

من فدای تو مهمان، خاک پای تو مهمان

یـــــــــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)

 

--------------------------------------
 

                                    یا ابا المظلوم ، ای پدر جانم  

                                     ای پدر جانم ، ای پدر جانم 

بر بدن امشب تا رمق دارم                                        ناله بر  گرد این طبق دارم 

                                     یا ابا المظلوم ، ای پدر جانم 

زائرم بر این روی نورانی                                           بوسه گاهم شد زخم پیشانی

                                      ای پدر جانم ، ای پدر جانم 

هر قدم صد بار بین ره مُردم                                      تو نگه کردی من کتک خوردم 

                                      ای پدر جانم ، ای پدر جانم

 

----------------------------------------------
 

ویرانه تاریک من امشب چراغانی شده                         عمه حلالم کن دیگر هنگام قربانی شده

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

امشب چو بلبل تا سحر افغان و زاری می کنم                        دور گلم می گردم و شب زنده داری می کنم

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

امشب دگر از تن برون رخت اسارت می کنم              با اشک خونین لاله خود را زیارت می کنم

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

گیرم سرش را من بغل مانند خاک کربلا                     دامان گرد آلود من نبود کم از طشت طلا

 

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

امشب من و تو از دهن گوهر فشانیم ای پدر              می گریم و می خندم و می میرم امشب پدر جان دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی     

 

 
 
------------------------------------
 

نوشته شده توسط : خادم الشهداء  

       از سفر باز آمدی ، بابا                                                         یوسف کنعان من ، بابا

      و ز دلم داری خبر ، بابا                                                        نازنین مهمان من ، بابا

    مثل شمعی تا سحر ، بابا                                                   می شوم از گریه ها، بابا

    خسته از راه آمدی ، بابا                                                   من که پایم خسته بود ، بابا

    در قفای قافله ، بابا                                                            روی دامانم بخواب ، بابا

    از چه تنها آمدی ، بابا                                                         ای سر خونین بگو ، بابا    

    قصه غم های خود ، بابا                                                      من بگویم مو به مو ، بابا  
 
---------------------------------
 

 

                                     ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا

 

     آندم که من از ناقه                                                      افتادم و غش کردم (2)                

            بابا تو کجا بودی                                              از ما تو جدا بودی  (2)

                آندم که من از ناقه                                  افتادم و غش کردم (2)               

                      من بر سر نی بودم                      با تو همه جا بودم 

                                            کی از تو جدا بودم (2)

                                       بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا        

                                     ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا

      آندم که مرا ظالم                                                       اظهار کنیزی  کرد (2)

            بابا تو کجا بودی                                             از ما تو جدا بودی (2)

                   آن دم که تو را ظالم                             اظهار کنیزی کرد (2)

                         در طشت طلا بودم                    مشغول دعا بودم (2)         

                                              کی از تو جدا بودم (2)

                                          بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا        

                                    ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا             

 

 
-------------------------------------
 

                         جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر  

از بعد زینب در جهان                                                         عاشق تر از من بر تو نیست

در عشق بازی ای پدر                                                       فرزانه ام ، فرزانه ام

                          جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 

بابا به شمع روی تو                                                          پروانه ام ، پروانه ام

من نوگلی پژمرده ام                                                         سیلی ز دشمن خورده ام

                          جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 

چوب گر زده خصمت به لب                                                 من بوسه بر جایش زنم

روشن شده از نور تو                                                         کاشانه ام ، کاشانه ام

                            جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 

 

---------------------------------------
 
تو آسمونایی پیش خدایی بابا
تو این خرابه دنبالم میایی بابا
کجا بگردم دنبالت کجایی بابا
خسته زخمی و اسیرم * مثل عمه پیر پیرم
درمونی نداره دردم * دارم میمیرم
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
 
یه عالمه راه اومدم با پای خسته
زمین میخوردم بابا جون با دست بسته
بس که سرت زخمی شده دلم شکسته
زنجیر و غل و اسارت * ما و این همه جسارت
دل تنگم برا مدینه * بریم زیارت
چشای نیمه باز تو داره رقیه تو عذاب میده
تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده
 
عمه کنار من شب ها چشم انتظاره
سر منو روی پای خودش میذاره
اونم مثل من از بابا خبر نداره
اون زخمی که تو گلومه * زخم رو سر عمومه
امشب تا سحر بابا جون * کارم تمومه
نمیخواد این بدن کفن نمیخواد این غبارو پاک کنی
باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی
 
------------------------------------------
 
روی تو یاد خسوف قمر انداخت مرا * از نفس های کم و مختصر انداخت مرا
خواستم اوج بگیرم به کنار لب تو * بی رمق بودن این بال و پر انداخت مرا
گذر از کوچه و بازار مرا گر بد شد * دختر حرمله آنجا نظر انداخت مرا
ظالمی که به گمانش پدرش را کشتم * آنقدر زد که پدر از کمر انداخت مرا
عزم خود جزم نمودم که ببوسم لب تو * پنجه ای آمد و در دردسر انداخت مرا
آنقدر لاغرم و ضعف نمودم که نسیم * از روی ناقه عریان پدر انداخت مرا
میشد ای کاش که از عمه حیا می کردند * بالاخص ضجر که از پشت سر انداخت مرا
 
دیگه حسی ندارم دیگه نایی نمونده * دیگه بس که دویدم پی تو پایی نمونده
 
--------------------------------------
 
  
 
دفــــــتر غمم بابا، بسته می شود امشب
 
دفــــــتر غمم بابا، بسته می شود امشب
 
 
می دهد خبر از تو، چشم عمه ام زینب
من فدایِ تو مهمان، خاک پای تو مهمان
یــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
شام بی کسی من، می شود سحر امشب
بر لب آمده جانم، از فراق جانانم (2)
وارثان زهرائیم، ما غریب و تنهاییم
یـــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
قسمتِ من و عمه، زین سفر اسارت شد
سهم من کتک خوردن، سهم او جسارت شد
من فدای تو مهمان، خاک پای تو مهمان
یـــــــــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
 
 
----------------------------------------------
 
 
 
بابای من خوش آمدی
ویرانه تاریک من امشب چراغانی شده                         عمه حلالم کن دیگر هنگام قربانی شده
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب چو بلبل تا سحر افغان و زاری می کنم                        دور گلم می گردم و شب زنده داری می کنم
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب دگر از تن برون رخت اسارت می کنم              با اشک خونین لاله خود را زیارت می کنم
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
گیرم سرش را من بغل مانند خاک کربلا                     دامان گرد آلود من نبود کم از طشت طلا
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب من و تو از دهن گوهر فشانیم ای پدر              می گریم و می خندم و می میرم امشب پدر جان دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی     
 
 
 
------------------------------------
 
 
 
از سفر باز آمدی ، بابا
 
نوشته شده توسط : خادم الشهداء  
         از سفر باز آمدی ، بابا                                                              یوسف کنعان من ، بابا 
        و ز دلم داری خبر ، بابا                                                              نازنین مهمان من ، بابا 
        مثل شمعی تا سحر ، بابا        
   می شوم از گریه ها، بابا
                من که پایم خسته بود ، بابا 
      خسته از راه آمدی ، بابا         
                در قفای قافله ، بابا  
     روی دامانم بخواب ، بابا
        از چه تنها آمدی ، بابا        
  ای سر خونین بگو ، بابا     
       قصه غم های خود ، بابا  
  من بگویم مو به مو ، بابا
 
 
-------------------------------------
 
 
 
جانم پدر جانم پدر
 
     جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
از بعد زینب در جهان                                                         عاشق تر از من بر تو نیست
در عشق بازی ای پدر                                                       فرزانه ام ، فرزانه ام
                    جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
بابا به شمع روی تو                                                          پروانه ام ، پروانه ام
من نوگلی پژمرده ام                                                         سیلی ز دشمن خورده ام
 
                  جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 
 
چوب گر زده خصمت به لب                                                 من بوسه بر جایش زنم
روشن شده از نور تو                                                         کاشانه ام ، کاشانه ام
 
                جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 
 
 
 
 
---------------------------------------
 
 
 
کربلا نرم می میرم
 
همیشه آرزوی من تویی تو
 
 
هماره گفت وگوی من تویی تو
غریبم و تو این زمونه آشنایی ندارم
به جز در ِ همین خونه دیگه جایی ندارم
 کربلا نرم می میرم
صدای زنگ قافله از تو بیابونا میاد
کی بود منو صدا می زد کیه که همسفر می خواد
کربلا نرم می میرم
یه دختری تو محملا خواب اسیری می بینه
خواب می بینه رو صورتش اشک یتیمی میشینه
کربلا نرم می میرم
تا جون دارم برای تو روضه میخونم تا لحظه ی شهادتم به پای تو می مونم
کربلا نرم می میرم
خواب می بینه سر بابا رو نیزه قرآن میخونه
می خواد لباشو ببوسه نمی تونه نمی تونه
کربلا نرم می میرم
 
 
 
------------------------------------------------
 
 
 
ابا العطشان حسین
 
ابا العطشان حسین
شب غریبی سر آمده، حبیب من با سر آمده حسین وآ آ آ
چو آتش، برایش، زبانه می گیرد،خدایا، یتیمم ،بهانه می گیرد
شب وصال پدر شده، دوباره وقت سحر شده ،خرابه محشر شده
اباالعطشان حسین
طلایه دار شهامتم ،شهیده ی استقامتم،حسین وآ آ آ
اگر با  دلم غم، همه به جنگ آید، پدر جان ز دستم ، عدو به تنگ آید
به شام ویرانه دخترت شده علمدار لشکرت پرستوی پرپرم
ابالعطشان حسین
به پا شده روضه ی سرت ، به پیش چشمان خواهرت حسین وآ آ آ
به بزم ، عزایت،نشسته ام بابا، ببین در، فراقت شکسته ام بابا
ز کاروان تا جدا شدم، به کعبه نی شدم، شبیه زهرا شدم
ستاره چین لب توأم ، فدایی ی امشب توأم حسین وآ آ آ
دلم به، غروب ، شبای پاییزم، به پای، تو قلب، شکسته می ریزم
به کوچه ها خورده ام زمین،گل سرم زخم سنگ کین،رخ کبودم ببین
ابالعطشان حسین
 
 
 
---------------------------------------------------
 
  
 
 
صدای گریه بلنده نیمه شب از تو خرابه
 
صدای گریه بلنده نیمه شب از تو خرابه
صدای طفلی گرسنه که هنوز تشنه ی آبه
طفل زخمی، طفل خسته،طفل اشک و طفل ناله
طفل کوچک ، طفل مظلوم، دختر ناز و سه ساله
دختری که خیلی وقته، روی باباشو ندیده
با سرانگشتای زخمیش عکسش و رو خاک کشیده
بابایی کجاست بابایی تا برام بگه لالایی
الهی که من بمیرم تو سینه نفس نداره
دو قدم راه میره اما دست روی دیوار میذاره
میگه عمه کمکم کن که دیگه توون ندارم
پس چرا بابام نمی اد دیگه هیچی جون نداره
جون عمه جون نمیدم تا یه بار روشو نبینم
یا رو زانوم سر بذاره یا روی زانوش بشینم
بابایی کجاست بابایی تا برام بگه لالایی
خدا جون کجاست بابایی تا برام بگه لالایی
خواب دیدم می اد باباجون عمه موهام پریشونه
اگه جون مونده به دستات بزن اونو کمی شونه
عمه جون اینجوری بد نیست با لباس پاره باشم
وقتی که بابام می ادش بد بی گوشواره باشم
 
 
-----------------------------------------------------
 
 
 
من عشق بابا یم
 
عمه جانم بنگر امشب من میهمان دارم       کمکم کن از جا خیزم تا نیمه جان دارم
 
مانند زهرایم   من عشق بابا یم     بابای مظلومم
 
 
سرو رویم خاکی است عمه آبی مهیا کن        گیسویم را شانه امشب به عشق بابا کن
 
تا نکشم خجالت آبرو داری کن                     تا که به پا خیزم ای عمه یاری کن
 
 
            مانند زهرایم   من عشق بابا یم     بابای مظلومم
 
 
---------------------------------------
 
 
 
خسته شده دلم از زمونه
 
خسته شده دلم از زمونه
خدا كنه كه این جور نمونه
همه میگن كه دیوونه شدم
شده دیگه اسمم دیوونه
حسین ببین من عاشقتم
 من نوكر نا لایقتم
ولی من ببر كرب و بلا جون رقیه
آره درسته رو سیهم
 عشقتو به عالم ندهم
ولی من ببر كرب و بلا جون رقیه
منی كه مستم از نام حسین
دلم شده غرق شور و شین
می خوام كه باز مستی كنم
عاشقونه تو بین الحرمین
ز ساغر تو می می زنم
ز جام تو پیاپی می زنم
چرا من نمی بری كرب و بلا تو یا حسین
منی كه از جام تو زدم
سرم رو در راه تو می دم
 چرا من نمی بری كرب و بلا تو یا حسین
شدم غلام روی حسین
شدم گدای كوی حسین
ببین میگم بابی انت و امی یا حسین
منی كه از جام تو زدم
سرم رو در راه تو میدم
ببین میگم بابی انت و امی یا حسین
 
 
----------------------------------------------
 
 
 
قاصدك بابای من گم شده اونو ندیدی
 
قاصدك بابای من گم شده اونو ندیدی
كاش میشد می رفتی قتلگاه می گردیدی
یا كریم بگو چرا بال و پر تو خونیه
مگه تو كجا بودی شاید كه بابام دیدی
شاپرك نشین رو شونم شونه هام درد می كنه
خبر از بابام بیار اگه رو نیزه پریدی
ای گل لاله كه از تو باغ به من ناز می كنی
لخته لخته غنچه لاله گوشامو دیدی
پروانه یه بوسه من بهت می دم امونتی
به بابام بده اگه به چاك لب هاش رسیدی
یا نرو یا منم با خودت ببر
یادته توی مدینه روی زانوت می نشستم
دور گردن تو بابا حلقه می شدش دو دستم
یادته گفتی رقیه تو عزیز همه هستی
دختر خوب و قشنگم شبیه فاطمه هستی
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
دست پر مهرتو بابا به روی سرم كشیدی
یا نرو یا منم با خودت ببر
 
---------------------------------------------------
 
  
 
از روزی كه پنجه گرگ رو صورتم ناخن گرفت
 
 
از روزی كه پنجه گرگ رو صورتم ناخن گرفت
دخترت از ترس باباجون دیگه لكنت زبون گرفت
كارم رسید به جایی كه نمیشه راه رفت بی عصا
این پیرزن سه ساله چند روز پیشته بابا
وقتی كه می خورد لگد به پشتم
چند دفعه دور خودم می گشتم
آه و واویلا
خونم حلال قدم هلال زیر چشام كبودیه
چند روزیه شونه سرم سر پنچه یهودیه
بابا برام كفن بیار خشك كن دل مایوسمو
كفن بیار تا ببینه عمه لباس عروسمو
با دشمن تو گفته ام هر چی می خوای من بزن اینجا دلم خیری ندیده
اما بهم بگید همین چرا سمای اسباتون بوی تن بابامو می ده
هر شب می گفتم برای زهرا
حكایت تو با نعل اسبا
آه و واویلا
 
 
------------------------------------------
 
 
 
باورش برام محاله
 

 
 
خوابیدن توی خرابه باورش برام محاله
ما كه تابشو نداریم چی كشیده اون سه ساله
پر تاول شده پاهاش از یه راه دوره
چشم به راه اون مسافر چقدر این بی بی صبوره
یه روزی دستای اكبر سایبون رو سرش بود
حالا فكر گوشواره یادگار اكبرش بود
 
  
 
 
ز ره می آید امشب میهمانم
 
ز ره می آید امشب میهمانم
نه مهمان دلبر بهتر از جانم
اگر درستم رسد بر دامن او
به دامن میهمان را می نشانم
همه هستم فدایت
زنم بوسه به پایت
اگر تو رو نمایی
دهم جان رو نمایت
فدای آن جمال دلربایت
پدر جانم پدر جانم پدر جان
بگو ای سر چرا پیکر نداری
چرا ای تشنه آب آور نداری
بود انگشت حیرت بر دهانم
چرا انگشت و انگشتر نداری
منم در اشک و ناله
دلم خون شد چو لاله
تو پیر دیر عشقی
منم پیر سه ساله
به روی ماه تو پوشیده هاله
پدر جانم پدر جانم پدر جان
تویی ماه و دو ابرویت کمان است
ولی بر ابر خاکستر نهان است
چرا لعل لب چون ارغوان است
گمانم جای چوب خیزران است
ببین با چشم خون بار
بود چشمم چو پربار
چو زهرا مادر تو
بود دستم به دیوار
خوش آمد گویمت در این شب تار
پدر جانم پدر جانم پدر جان
اگر طفلم ولی از پا نشستم
ببین تو طبق می آیم اما
کند کار دو چشمم را دو دستم
چکد اشکم به دامن
خرابه گشته گلشن
بگو با من کجایی
نمی بینم تو را من
ز چشمانم ربوده نور دشمن
پدر جانم پدر جانم پدر جان
شب هجران من امشب سر آمد
که مهمان عزیزم با سر آمد
خدا داند که نشناسم سر از پا
تمام هستیم از در در آمد
به گیسویش اسیرم
ز شوق او بمیرم
بیا عمه کمک کن
که از او رو بگیرم
حسین جانم حسین جانم حسین جان
 
 
-------------------------------------------------
 
 
 
تو خرابه تک و تنها
 
تو خرابه تک و تنها
دختری شبیه زهرا
توی چشماش پر اشکه
روی پاهاش سر بابا
زیر لب هاش گله داره
گله از قافله داره
... رو سر پر خون
کف پاهاش آبله داره
رقیه وای
بس که زلفاش پرشیونه
لا به لاش می کشنه شونه
محرماش میگن رو موهاش
گلسر یا لخته خونه
بابا دختره قشنگه
رو ماهش نیلی رنگه
بابا چشمام نمی بینه
اثر سیلی همینه
بابا گوشواره ندارم
یار شیر خواره ندارم
داداش اصغرم کجا رفت
گل دلبرم کجا رفت
سه ساله کتک نداره
کاغذ فدک نداره
بچه خندیدن نداره
یتیمی دیدن نداره
رقیه وای
 
-------------------------------------------
 
  
 
تذکره کربلا دست رقیه است
 
 
 
 
 
ساقی میخانه ها مست رقیه است
عقل قدح خورده پا بست رقیه است
نوشته در کتاب فطرت من و تو
تذکره کربلا دست رقیه است
گیسو پریشان بر روی نیزه
تن روی خاک و سر روی نیزه
سالار زینب سالار زینب
حسرت کربلا زده شرر به عالم
آن الف قامت تو کرده چو دالم
اگر ردم کنی بدا به حال زارم
اگه به کربلا برم خوشا به حالم
دلهای مردم صد پاره کردی
یک باره ما را بیچاره کردی
سالار زینب سالار زینب
دلم شبیه آسمون به زیر دینه
دلم شبیه شب بین الحرمینه
نمونده تا عرش خدا پرده ای باقی
مهر نماز من ز تربت حسینه
بیت خدا را غمخانه کردی
پیمانه دادی دیوانه کردی
سالار زینب سالار زینب
بزن به سینه در بزن که وقت شوره
بزن به سینه تازه اول سروره
می خوام تا عمر دارم بشم در به در تو
بیاد به همراهم کسی که پای جوره
شادی اگر کم غم بی دریغه
گیسوت چو خنجر ابروت چه تیغه
سالار زینب سالار زینب
 
 
  
 
بی كفن مانده به صحرا
 
بابای من     بی کفن     مانده به صحرا
امشب گل و پروانه و بلبل همه جمعن
در این ویران بر گرد شمعن
آتش زدل غم زده ام شعله کشیده
از خون سرت دور و برم لاله دمیده
با خون دل خود نوشتم
اینجا شده باغ بهشتم
بابای من   بی کفن    مانده به صحرا
این جلوه جانسوز تو آتش زده بر جان
رویت خونین مویت پریشان
آشفتگی موی تو را تاب ندارم
تا این که بشویم سرت تو آب ندارم
اینجا به خدا آب نجویم
با اشک دو چشمم بشویم
بابای من بی کفن     مانده به صحرا
 
 
--------------------------------------------------
 
 
 
در کاروان تو مثل زهرا بوده ای
 
در کاروان تو مثل زهرا بوده ای
برای من ام ابیها بوده ای
بعد ازغم جدایی ای دخترم
من اومدم دیدن توبا سرم
تا که تو رابه پیش زهرا برم
تا که صدام زدی با سرمن اومدم کنارت
تا که بذارم مرهمی رو قلب بی قرارت
رقیه جان وای وای
برو بگو به بچه های شهرشام
امشب دیگه اومده پیش من بابام
بگو دیگه شام غمم سحر شد
مهمون این خرابه ام پدر شد
رقیه هم عازم یک سفر شد
امشب دیگه تموم میشه درد و غم و اسیری
 
بیا بریم تا اصغر بازم بغل بگیریم
چرا شده خاک خرابه بسترت
گل کرده خون در بین موهای سرت
بگیر از این خون سر من وضو
تا که بریم امشب کنار عمو
بگیریم آب دوباره از دست او
بابا بیا بریم پیشم تا درد و غم نبینی
مجبور نشی میان این خرابه ها بشینی
بابای من وای وای بابای من وای وای ...
 

 

منبع :roghayehkhaton3.blogfa.com

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 19:53 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |

 

نوحه سینه زنی حضرت علی اصغر(ع)

 

 

نوحه اول: آخرین یارم علی

پیش خوانی نوحه:

 

 

(ای تمـام لشکـرم، ای علـی اصغرم

 

بهر قربانی تو را، سوی میدان می‌برم

 

آخرین یارم علی، من تو را دارم علی)

 

ادامه نوحه:

 

بر تو می‌نازم که تو، ششماهه سرباز منی

 

من سرافراز تو هستم، تو سرافراز منی

 

آخرین یارم علی، من تو را دارم علی

 

چشم خود را باز کن، راز دل، ابراز کن

 

بر سـر دوش پـدر، پـر بزن، پرواز کن

 

غنچۀ خندان من، از روی بی‌رنگت بگو

 

جان بابا هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو

 

آخرین یارم علی، من تو را دارم علی

 

طوطی پربسته‌ام، کودک دلخسته‌ام

 

گوش کن تا بشنوی، گریۀ آهسته‌ام

 

چشم خود را بر دو چشم نیم‌بازت دوختم

 

از تلظّی‌های تو، آتش گرفتم، سوختم

 

آخرین یارم علی، من تو را دارم علی

 

ای تمام هست من، کودک سرمست من

 

تکیه‌گاهت شانه و قتلگاهت دست من

 

خنده کن بر روی دستم تا که سیرابت کنم

 

خنده کن تا با خدنگ حرمله خوابت کنم

 

آخرین یارم علی، من تو را دارم علی

 

دوش من سجّاده و، خون تو، آب وضو

 

باید از این خون دهم، روی خود را شستشو

 

یا بشو روی پدر را، با سرشک دیده‌ات

 

یا تبسم کن برایم، با لب خشکیده‌ات

 

آخرین یارم علی، من تو را دارم علی

 

ای ذبیح کربلا، گشته وقت بذلِ جان

 

این تو و این حجِّ خون، این منای عاشقان

 

حرمله در پیش رو دارد به کف، تیر و کمان

 

سینه بگشا تا نیاید گوسفند از آسمان

 

آخرین یارم علی، من تو را دارم علی

 

یک ماه خون گرفته

 

4 - غلامرضا سازگار

 

نوحه دوم: گهواره خالی

 
 

پیش خوانی نوحه:

 

 

 

گهواره خالی ،قنداقه خونین

 

 

لالایی اصغر لا لا یی اصغر

 

 

ادامه ی نوحه:

 

 

 

 

من در خِیام   شاه شهیدان

 

 

از مرگ اصغر  باآه وافغان

 

 

گفتا رُبابه با چشم گریان

 

 

لالایی اصغر لا لا یی اصغر

 

 

رفتی به میدان همراه بابا

 

 

ازنوک پیکان نوشیده ای آب

 

 

برروی دستش رفتی تو در خواب

 

 

لالایی اصغر لا لا یی اصغر

 

 

ای اصغرمن، آرام جانم

 

 

رفتی وبردی تاب وتوانم

 

 

بعد از تو دیگر من ناتوانم
 

 

لالایی اصغر لا لا یی اصغر

 

نوحه سوم: من گلفروش هستم

 

 

پیش خوانی نوحه:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

{من گلفروش هستم اصغر به دوش هستم

 

جانم علی اصغر(2)}

 

 

 

ادامه ی نوحه:

 

 

حاجیِ شش ماهه ام حاجت روایی شد

 

طفلِ نازِ تشنه ام کرب و بلایی شد

 

من گلفروش هستم
 

 

اصغر به دوش هستم

 

 

جانم علی اصغر(2)

 

 

از دو چشمان رباب شرمنده ام کردی

 

 

بر دلم آتش زدی تا خنده ام کردی


 

طفلِ صغیرِ من

 

ماهِ منیرِ من

 

جانم علی اصغر(2)

 

چشم خود واکن علی ای روح و ریحانم

 

تا که سیرابت کنم با اشکِ چشمانم

 

با من مدارا کن

 

من را تماشا کن

 

جانم علی اصغر(2)

 

بهرِ دست و پا زدن بر تو کنم چاره

 

 

 

 

بند این قنداقه ات را می کنم پاره

 

ای همه ی هستم

 

رفتی تو از دستم


 

جانم علی اصغر(2)

 

خونِ سرخِ حنجرت سوزد روانم را

 

بر عمو محسن رسان بابا سلامم را

 

ای غنچه ی پرپر

 

خونین گلو اصغر

 

جانم علی اصغر(2)

 

نوحه چهارم: طفل عطشان

 

پیش خوانی نوحه:

 

 

{گل پرپر بابا علی اصغر بابا 2}

 

 

 

ادامه نوحه:

 

 

 

با دوچشمان ترم ـ طفل عطشان در برم

 

 

ای خدا طفل خودم ـ سوی میدان می برم

 

 

آهوی دشتِ ختن ـ دست و پا کمتر بزن

 

 

 

چشم ناز و خسته ات ـ می زند آتش به تن

 

 

می روم خوابت کنم ـ درِّ نایابت کنم

 

 

کنج آغوش خودم ـ تا که سیرابت کنم

 

 

ای عدو مهلت بده ـ اصغرم نشکفته است

 

 

بین چگونه در برم ـ همچو مرغی خفته است

 

 

حالِ زارش را ببین ـ این چنین آشفته است

 

 

آن لبان خشک او - دردِ او را گفته است

 

 

 

آمده این کودکم ـ تا که سربازی کند

 

 

آمده بهرِ خدا ـ تا که جان بازی کند

 

نوحه پنجم: خنده كن اصغرم

 

پیش خوانی نوحه:

 

 

{غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)}

 

 

ادامه نوحه:

 

 

طفل خاموش من زينت دوش من(2)

 

 

پيكرت غرق خون شد در آغوش من

 

 

غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)

 

 

حلقت از تير كين مثل گل وا شده(2)

 

 

مهر طومار من از تو امضا شده

 

 

غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)

 

 

اي به شش ماهگي همه هست من(2)

 

 

كم بزن دست و پا بر روي دست من

 

 

غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)

 

 

افتخارم بود روي گلگون تو(2)

 

 

روي خود شستشو كردم از خون تو

 

 

غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)

 

 

آخرين يار من مهر طومار من(2)

 

 

بهترين لاله سرخ گلزار من

 

 

غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)

 

 

مرغ عشق حرم پر زدي از برم(2)

 

 

مي روي ديدن محسن و مادرم

 

 

غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)

 

 

اي مرا دُرّ‍‍ ناب گل سرخ رباب(2)

 

 

با تلظّي خود كم بگو آب آب

 

 

غنچه پرپرم خنده كن اصغرم 2

 

 

شاعر :ميثم

 

 

نوحه ششم: مادر نشسته تنها

 

پیبش خوانی نوحه:

 

 

(علی اصغر با با گل احمر بابا

 

 

علی جانم علی جانم)

 

 

 

ادامه نوحه:

 

 

اي اهل كوفه رحمي اين طفل جان ندارد

 

 

خواهد كه آب گويد اما زبان ندارد

 

 

ديشب به گاهواره تا صبح ناله ميزد

 

 

امروز كه تر كند لب دور دهان ندارد

 

 

رخ مثل برگ پاييز لب چون دو چوبه خشك

 

 

اين غنچۀ بهاري غير از خزان ندارد

 

 

اي حرمله مكش تير يكسو فكن كمان را

 

 

يك برگ گل كه تاب تير و كمان ندارد

 

 

شمشير اوست آهش فرياد او تلظُي

 

 

جانش به لب رسيده تاب بيان ندارد

 

 

منت به من گذاريد يك قطره آب آريد

 

 

بر كودكي كه در تن جز نيمه جان ندارد

 

 

با من اگر بجنگيد تا كشتنم بحنگيد

 

 

اين شير خواره بر كف تيغ سنان ندارد

 

 

مادر نشسته تنها در خيمه بين زنها

 

 

جز اشك خجلت خود آب روان ندارد

 

 

تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن

 

 

جز شانۀامامش ديگر مكان ندارد

 

 

(ميثم)به حشر نبود غير از فغان و آهش

 

 

آنكو از اين مصيبت آه و فغان ندارد

 

 

حاج غلامرضا سازگار(ميثم)

 

 

نوحه هفتم: مادر نداشت آب(چسب)

 

پیش خوانی نوحه:

 

بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت

 

ادامه نوحه:

 

 

 

 

وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت

 

 

 

 

خون تو را به عرش فشاندم، خدا گرفت

 

 

 

 

گردیـد دفـن، پیکر پاکت بـه دست من

 

 

 

 

پیش از همه تو را بـه بغل کربلا گرفت

 

 

 

 

می‌خواستم چو لاله کنم هدیه‌ات به دوست

 

 

 

 

دشمن ز من به تیر سه شعبه تو را گرفت

 

 

 

 

از بس مصیبت تـو عظیم است، بهر تو

 

 

 

 

بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت

 

 

 

 

تیر آمد و ز حلق تو بر قلب من نشست

 

 

 

 

از آن گذشت و جا به دل مصطفی گرفت

 

 

 

 

نفرین بـه حرمله که بـه تیـر سه شعبه‌ای

 

 

 

 

دار و نـدار و هستی مـا را ز مـا گرفت

 

 

 

 

عمـه بــرای مـن طلبیـد از خدای، صبر

 

 

 

 

مـادر بـه خیمـه بهر تـو دستِ دعا گرفت

 

 

 

 

یهــوده بهــر کشتن مـن صف کشیده‌اند

 

 

 

 

بــا کشتـن تـو «حرمله» جانِ مرا گرفت

 

 

 

 

مادر نداشت آب به جز اشک چشم خویش

 

 

 

 

قـاتل تــو را ز شیر بـه تیـرِ جفـا گـرفت

 

 

 

 

«میثم» بـه قبـر کــوچک اصغر نظاره کـن

 

 

 

 

سربــاز آخــرم بــه دل خـاک، جا گرفت

 

 

 

 

شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)

 

 

 

شعر مصیبتی: ماه و آب

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا درآغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریه ی گل بود و الا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را

کاش روی دل خشکیده ی ما آن ساقی
عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را

روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را


حمیدرضا برقعی

 

 

 منبع :maddaheahlebait.com


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 19:20 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید  

ره گشایید که یارم ز سفر می آید

کاش میشد که ببافی کمی مویم را

آب و آیینه بیارید پدر می آید

 

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

قالبا درد بدنبال جگر می آید

راستی هیچ خبر دار شدی تب کردم

راستی لاغری من به نظر می آید؟

راستی هست به یادت دم چادر گفتی

دختر من به تو چادر چقدر می آید.......

 

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

ره گشایید که یارم ز سفر می آید

 

 

emam hossein (1)

 

 

ab_Www.Shabhayetanhayi.ir

 

 

 

منبع : همسفر

 

 

 


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:, | 21:5 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |


مقاله ای در مورد محرم و عاشورا

ماه محرم یا محرم‌الحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماه‌های حرام است. به‌همان‌گونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماه‌ها ممنوع بود، محمد نیز همان را تأیید کرد . بقیه در ادامه مطلب…
حسین بن علی

حسین از همان ابتدا بیعت با یزید را نپذیرفت. یزید نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین پسر علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود. بنابراین حاضر به بیعت کردن با یزید نشد و با خانواده خود برای حج از مدینه به مکه رفت.

در این هنگام عده‌ای از مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه‌هایی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز که مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده بود، خود مراسم حج تمتع را به عمره تبدیل کرد و بطرف کوفه حرکت نمود. ابتدا شماری از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند؛ اما با ورود عبیدالله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و خبر آورده بود که حسین مراسم حج را نیمه کاره گذاشته و قاضی شریح فتوای قتل او را داده‌است و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را ترک کنند تا بلکه حسین را از ترک حج و آمدن به کوفه منصرف کرده و مانع بیعت مردم کوفه با وی شوند، مردم کوفه بیعت خود را از حسین پسرعلی پس گرفتند و به مخالفت با حسین پسر علی روی آوردند. او سرانجام در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری (برابر بیست و یکم مهرماه سال ۵۹ خورشیدی) به همراه ۷۲ تن از یارانش کشته‌شدند. شیعیان همه سال سالروز کشته شدن حسین را با مراسم مذهبی و عزاداری پاس می‌دارند.

عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاه‌شماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان است.[۱] شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که با گاه‌شماری هجری خورشیدی این روز برابر با سه‌شنبه، ۲۰ مهر ۵۹ خورشیدی است.[۲] هرچند براساس گاه‌شماری هجری قمری قراردادی این روز با چهارشنبه، ۲۱ مهر تطبیق داده می‌شود.[۳][۴] در این روز حسین بن علی – امام سوم شیعیان – و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید کشته شدند و مسلمانان در آن سوگواری می‌کنند. در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار می‎‏‌شود. در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل می‌باشد.

عاشورا در لغت به‌معنای «دهمین» است.

سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری می‌رسد. از علی بن حسین چنین روایت شده‌است:
«

پس از حادثهٔ عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنی‌هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانهٔ هیچ یک از بنی‌هاشم دودی که نشانهٔ پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آن‌که، ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعهٔ خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته‌ایم

ادبیات عاشورایی

بخش اندکی از قصیدهٔ سیف فرغانی (قرن ششم و متعلق به سرزمین کنونی فرغانه در ازبکستان) در مصیبت حسین و یاران او:
ای قوم، در این عزا بگریید برکشتهٔ کربلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید یا نوحه کنید، یا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید چشم از پی چیست؟ تا بگریید

همچنین شعر معروف محتشم کاشانی (سدهٔ ۱۰ قمری) در رثای واقعه کربلا که اینگونه آغاز می‌شود:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست این رستخیز عام، که نامش محرم است

سوگواری عاشورا مختص مسلمانان نیست. در ایران ارمنی‌ها نیز دستجات عزاداری دارند.[۷][۸]

در ترینیداد و توباگو [۹] و جامائیکا[۱۰] تمامی گروه‌های قومی و مذهبی در مراسمی که به زبان محلی «هوسِی» خوانده می‌شود شرکت می‌کنند و به سوگواری می‌پردازند .

نگرش مذاهب دیگر
اهل سنت

اهل سنت روز عاشورا را سالگرد روزی می دانند که موسی دریای سرخ را شکافت و خودش و پیروانش از آن عبور کردند. اهل سنت این روز را گرامی می داند و روزه گرفتن در این روز را مستحب می دانند، در حالی که شیعیان روزه گرفتن در روز عاشورا را مکروه می دانند. در مورد واقعه عاشورای سال ۶۱ اغلب تاریخ نگاران اهل سنت از جمله محمد بن جریر طبری، بلاذری، ابن سعد، ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود دینوری و ابن اثیر واقعه کربلا را به تفصیل و بر اساس روایت ابومخنف بیان کرده‌اند.
یهودیت

این روز معادل یوم‌کیپور – عید یهودیان در روز دهم ماه تیشری- شمرده شده است.[۱۱] همچنین زمان بسیاری وقایع سرنوشت ساز برای پیامبران پیشین به این روز منتسب شده است. پذیرش توبه آدم، پایان طوفان نوح، گذشتن ابراهیم از میان آتش، بینا شدن یعقوب، بهبود بیماری ایوب و انتقال عیسی به بهشت پس از تلاش ناموفق یهودیان برای مصلوب کردن او، همگی مطابق برخی روایات در این روز اتفاق افتاده‌اند.[۱۲]

نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری (۲۱ مهر سال ۵۹ خورشیدی) اتفاق افتاد و به عاشورا معروف است. این نبرد میان سپاه حسین بن علی و سپاه یزید بن معاویه در نزدیکی محلی به‌نام کربلا در گرفت.

حسین بن علی روز دوم محرم به کربلا رسید و روز سوم عمر بن سعد با ۴۰۰۰ نفر در کربلا اردو زد. در روز هفتم محرم آب را بر حسین بن علی و همراهانش بستند و در نهم محرم، شمر با ۴۰۰۰ نفر و نامه‌ای از طرف عبیدالله بن زیاد وارد کربلا شد، او در این نامه به عمر بن سعد دستور داده بود با حسین بن علی بجنگند و او را بکشند و اگر این‌کار از دست او برنمی‌آید، فرماندهی را به شمر واگذارد.

روز دهم محرم سپاهیان حسین بن علی و عمر سعد در مقابل هم قرار گرفتند. به روایت ابومخنف تعداد سپاه حسین ۳۲ سواره نظام و ۴۰ پیاده[۲] و به روایت محمد باقر چهل و پنج سوار و صد نفر پیاده[۳] بود. در مقابل او سپاه عمر بن سعد با حدود ۳۰۰۰۰ نفر قرار داشت.[۴] جنگ آغاز شد و حسین و یارانش کشته شدند. پس از جان‌باختن حسین، سپاه عمر بن سعد سر ۷۰ تن از لشکریان حسین را جدا کرد (غیر از حر و علی‌اصغر) و بر بالای نیزه‌ها گذاشت.[۵]

خیمه‌ها غارت و در نهایت آتش زده شد، ساربان شترهای کاروان حسین بن علی به‌نام بجدل بن سلیم برای بدست‌آوردن انگشتر حسین بن علی، انگشت وی را برید تا انگشتر را بدست آورد و در نهایت سپاه عمر بن سعد اجساد کشته‌شدگان کربلا را در بیابان رها کرد و این اجساد پس از سه روز توسط قوم بنی‌اسد دفن شدند.[۶]

هر چند به لحاظ نظامی ابعاد این نبرد بزرگ نبوده‌است اما اثر اعتقادی و سیاسی بزرگی داشته‌است. از یک سو سبب تضعیف مشروعت سیاسی حکومت بنی امیه شده‌است. به طوری که پس از آن قیام‌های فراوانی با شعار خونخواهی حسین بر ضد آن حکومت رخ داد و در نهایت منجر به سقوط آن شد. از سوی دیگر نقشی چشمگیر بر هویت اجتماعی و اعتقادی شیعیان طی قرن‌های بعد تا به امروز داشته‌است.

حسین بن علی هنگام زمام‌داری پدرش، او را در جنگ‌های جمل و صفین و نهروان همراهی کرد. سال ۵۰ هجری هنگام کشته‌شدن برادرش حسن بن علی، معاویه حدود ۱۰ سال به‌عنوان خلیفه باقی بود. بر پایه قرارداد صلح با حسن، طبق بند دوم صلح‌نامه معاویه نمی‌بایست برای خود جانشینی انتخاب کند.[۷]

به روایت سلیم پسر قیس یک سال قبل از مرگ معاویه در حج سال ۵۹ هجری قمری حسین بنی هاشم، دویست نفر از اصحاب پیامبر و پانصد نفر از تابعان را در مِنی در خیمه خود گرد آورد. احادیث پیامبر مشتمل بر نصب علی به خلافت در غدیر خم و شأن و جایگاه اهل بیت را به یادشان آورد و آنان بر آن اقرار کردند. و نیز از معاویه و ستمش انتقاد کرد. سپس با آنان پیمان بست که این مطالب را به خاندان و قبایل خود برسانند. [۸]

معاویه در نیمه رجب سال ۶۰ هجری قمری مرد و پسرش یزید را به جانشینی انتخاب کرد. حسین بن علی از همان آغاز بیعت وی را نپذیرفت. یزید نامه‌ای به حاکم ولید پسر عتبه حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین بن علی، عبدالله پسر عمر و عبدالله پسر زبیر برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر به بیعت نشدند آنها را بکشد. حاکم مدینه در اجرای فرمان سستی کرد و یزید عمرو پسر سعید پسر عاص را به جایش گماشت.[۹] حسین که حاضر به بیعت با یزید نبود با خانواده خود شب بیست و هشت رجب از مدینه به مکه رفتند.

در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده‌بودند نامه‌های زیادی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین بن علی نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه پسر زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده‌بود و مردم کوفه را تهدید کرده‌بود، مسلم را تنها گذاشتند.[نیازمند منبع] عبیداللّه، مسلم بن عقیل را دستگیر کرد و کشت. حسین با خانواده و یاران خود به‌سمت کوفه حرکت کرد و در نزدیکی کوفه بود که خبر پیمان‌شکنی مردم کوفه و کشته‌شدن مسلم را آوردند.

عبیداللّه که بر اوضاع کوفه مسلط شده‌بود حر پسر یزید ریاحی را برای دستگیرکردن حسین بن علی و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با ۳۰٬۰۰۰ نفر[نیازمند منبع] به کربلا اعزام کرد. این امر موجب شد تا شمار زیادی از افرادی که با حسین بودند او را رها کنند و تنها نزدیک‌به ۷۰ تن با او باقی بمانند. عبیداللّه به عمر بن سعد وعده داده‌بود که اگر حسین بن علی را بکشد، او را فرمانده ری خواهد کرد؛ اما پس از این ماجرا این کار را نکرد.

تعداد سپاهیانی که ابن زیاد برای جنگ با حسین گسیل کرد در منابع مختلف گزارش شده‌است. این تعداد دست کم ۴۰۰۰ نفر و در برخی گزارش‌ها تا ۸۰۰۰۰ نفر برآورد است. اما مشهورترین تخمین حدود ۳۰۰۰۰ نفر است. طبق تحقیق سیدمجید پورطباطبایی[۱۰] ترکیب سپاه به شرح ذیل بوده‌است:

۱ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی عمر بن سعد

۲ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی شمر بن ذی الجوشن

۳ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حربن یزید ریاحی

۴ـ ۲٬۰۰۰ نفر به فرماندهی یزید بن رکاب کلبی

۵ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حصین بن نمیر تمیمی

۶ـ ۳٬۰۰۰ نفر به فرماندهی مغایر بن رهینه مازنی

۷ـ ۲٬۰۰۰ نفر به فرماندهی نصر بن حرشه

۸ـ ۳٬۰۰۰ نفر به فرماندهی کعب بن طلعه

۹ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی شبث بن ربعی

۱۰ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حجّار بن ابجر

۱۱ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی عمر و بن حجاج زبیدی

۱۲ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی یزید بن الحرث بن رویم

۱۳ـ ۵۰۰ تیراندازان همراه حصین

۱۴ـ ۵۰۰ نفر به فرماندهی عزرة بن قیس

جمع کل: ۳۱٬۰۰۰ نفر
روز نبرد

بنا بر نقل سید بن طاووس، در کتاب لهوف، صبح عاشورا ابتدا حسین بریر پسر خضیر از زاهدان نامدار کوفه را جهت موعظه جانب لشکر عمر سعد فرستاد، ولی آنان اعتنا نکردند. سپس خود به نزد آنان رفت تا اتمام حجت کند. او گفت مرا بین دو چیز مخیر کرده اند. یا بجنگم و یا ذلت پذیرم و با یزید بیعت کنم، ولی ذلت از ما دور است. لذا با شما می جنگم. [۱۳]

سپس سپاه عمر سعد جنگ را آغاز کرد. این حمله با تیراندازی عمر سعد به طرف اردوگاه حسین بن علی ‏آغاز شد.[۱۴] شمر هم به نیروهای خود دستور داد که حمله‌ای ‏گروهی بکنند و سپاه حسین‏ را نابود کنند. همه گردان‌های سپاه کوفه در این حمله شرکت داشتند. یاران حسین هم در مقابل این هجوم تلاش کردند که از خود دفاع کنند[نیازمند منبع] و نیمی از یاران‏ او (غیر از بنی هاشم) در این حمله نخست کشته شدند. شمار کشته‌شدگان این حمله را ۴۱ تن گفته‌اند. شماری از آنان (غیر از ۱۰ نفر از غلامان حسین و دودمانش و ۲ تن از غلامان علی‏)، عبارت‌اند از:

نعیم بن عجلان، عمران بن کعب، حنظله، قاسط، کنانه، عمرو بن مشیعه، ضرغامه، عامربن مسلم، سیف بن مالک، عبدالرحمان درجی، مجمع عائذی، حباب بن حارث، عمرو جندعی، حلاس بن عمرو، سوار بن ابی عمیر، عمار بن ابی سلامه، نعمان بن عمر، زاهر بن‌عمر، جبلة بن علی، مسعود بن حجاج، عبدالله بن عروه، زهیر بن سلیم، عبدالله و عبیدالله ‏پسران زید بصری.

جنگ گروهی و تن به تن تا نماز ظهر ادامه یافت. هنگام نماز حسین به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی دستور داد با نیمی از یاران در مقابل او صف بکشند تا بتواند به نماز بایستد. دشمن در هنگام نماز آنها را تیرباران کرد. سعید بدن خود را سپر قرار داد و به شهادت رسید.

عمر بن سعد دستور داد تا حسین بن علی و همراهانش را محاصره کنند و آب را به روی آنان ببندند. سرانجام حسین بن علی در روز عاشورا، ۱۰ محرم سال ۶۱ در کربلا کشته شد و همهٔ خیمه‌های خانواده و یارانش رابه آتش کشیدند

پس از کشته‌شدن یاران و خانواده حسین بن علی در واقعه کربلا، عمر بن سعد دستور داد تا سرهای آنان را ببرند. پس از آن، سرها را بین قبایل قسمت نمود[نیازمند منبع] تا آنان بدین وسیله به ابن زیاد نزدیک‌تر شوند. قبیله کنده به ریاست قیس بن اشعث کندی ۱۳ سر، قبیله هوازن به ریاست شمر بن ذی الجوشن ۱۲ سر، تمیم ۷ سر و بنی اسد ۱۶ سر بر نیزه کردند و در مجموع با ۷۱ سر بریده وارد کوفه شدند.

هنگام طلوع آفتاب سرهای کشته‌شدگان و کاروان اسیران از باب الساعات وارد مسجد اموی شد. آنگاه به دستور یزید، تمامی سرها تا ۳ روز بر دروازه‌های شهر و مسجد اموی آویزان گردید. علی پسر حسین پس از چندی موافقت یزید را گرفت تا سرها را به بدن‌ها ملحق کند و سر حسین و دیگر کشته‌شدگان را به کربلا برد و به اجسادشان ملحق کرد.

در عین حال چند سر را در باب الصغیر به خاک سپردند، که عبارت‌اند از:

سر ابوالفضل العباس
سر علی‌اکبر
سر حبیب بن مظاهر

سوگواری محرم عزاداری‌ها و یادبودهایی است که به مناسبت کشته شدن حسین بن علی و یارانش که در واقعه کربلا روی داد، انجام می‌شود. این نبرد در سال ۶۱ هجری قمری در صحرای کربلا در عراق کنونی اتفاق افتاد. سوگواری برای حسین بن علی مختص ماه محرم نمی‌شود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام می‌شود. سوگواری برای حسین بن علی و دیگر یارانش از روز نخست محرم آغاز می‌شود و در ظهر عاشورا به اوج می‌رسد. در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم شام غریبان ادامه پیدا می‌کند. در روز ۱۲ محرم نیز مراسمی با نام «سوم امام حسین» انجام می‌شود. این نوع مراسم‌ها در روز ۱۶ محرم با نام «هفتم امام حسین» و ۲۰ صفر با نام «اربعین» ادامه پیدا می‌کند. مراسم سوگواری سومین امام شیعیان از دیدگاه شیعه اهمیت بسیاری دارد و انجام آن عبادت است. سوگواری محرم در جاهای مختلف به صورت‌های گوناگون انجام می‌شود. علاوه بر شیعیان، این مراسم در میان غیر‌مسلمانان در ترینیداد و توباگو، جامائیکا، هند و ارمنی‌های ایران برگزار می‌شود.[نیازمند منبع] سوگواری محرم علاوه بر ابعاد مذهبی، ابعاد سیاسی و اجتماعی نیز دارد.

سوگواری برای کشته شدان کربلا در همان روزهای پس این واقعه انجام شد. در چهلم (اربعین) هنکامیکه اسیران از شام بسوی مدینه درحرکت بودند راه خود را به سمت کربلا تغییر داه و هنکامیکه بدان سرزمین رسیدند با جابر ابن عبدالله انصاری صحابی پیامبر و تعدادی از بنی هاشم مواجه شدند و در آنجا به سوگواری و نوحه سرایی پرداختند.

سوگواری در مدینه اولین بار به پیشگامی ام سلمه همسر پیامبر اسلام انجام شد.

در دوران امام پنجم شیعیان (که خود در کربلا حضور داشت) و امام ششم شیعیان که مصادف را دوران ضعف بنی امیه بود عزاداری بصورت مراسم سالانه رواج یافت.

سایر امامان شیعه نیز در برگزاری مراسم سالانه برای کشتگان کربلا اهتمام داشتند. دراین دوران تعداد زیادی از شاعران شیعه نیز اشعاری در مراثی حسین سرودند.
آل بویه

یکی ازمهمترین دوران عزاداری برای کشتگان کربلا در قرن چهارم و مقارن با حکومت آل بویه‌است. در این دوران حکومت‌های شیعی همچون علویان طبرستان، زیدیان یمن، حمدانیان در شمال عراق، فاطمیان در مصر و آل بویه در عراق و ایران به قدرت رسیدند. عموم مورخان به برگزاری عزاداری بصورت عمومی در کوچه خیابان در این دوران اشاره کرده‌اند.

در این باره ابن جوزی می‌نویسد: «در سال ۳۵۲ (قمری) معزالدوله دیلمی دستور داد، مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند; در این روز بازارها بسته شد و خرید و فروش موقوف گردید; قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند; در بازارها خیمه برپا کردند و به رسم عزاداری کرباس آویختند; زنان به سرو روی خود می‌زدند و بر حسین ندبه می‌کردند.»

حاکمان فاطمی مصر نیز با آنکه با ال بویه رقیب بودند از روش آنان در عزاداری پیروی کردند.تقی الدین مقریزی در این باره می‌نویسد که:
«

در زمان المعزلدین الله به سال ۳۶۳ (قمری) در کشور مصر تمام فاطمیین و شیعه در روز عاشورا در کنار مقبره ام کلثوم و سیده نفیسه اجتماع نموده و به عزاداری پرداختند و مبلغ بی حساب برای اطعام و عزاداری و شربت مخارج نمودند و به سال ۳۹۶ (قمری) در مصر کلیه بازارها را تعطیل عمومی کردند و ابن مأمون در سال ۵۱۵ (قمری) از موقوفات و صدقات کشور مصر روز عاشورا را تعطیل و روز توزیع صدقات قرار داد. و در عهد صدارت افضل بن بدرالدین در مسجد حسینی قاهره بوریاها فرش شد و افضل بدین سان در قلب مردم را یافت.

 

منبع مقاله :ویکی پدیا 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:, | 11:7 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |

والپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکا  والپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکاوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکامنبع : akafoto.akairan.comوالپیپرهای فوق العاده زیبا ویژه ماه محرم - آکا


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:, | 10:42 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |

 

شبهای دراز بی عبادت چه کنم؟!

              طبعم به گناه کرده عادت چه کنم؟!

گویند کریم است و گنه میبخشد

             گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم؟!

 

 
 
 
 
 
 
 

زن به شوهرش گفت :
راضی باش از من ؛ 
وقتی میرم خرید ؛ میدانم اگر چونه بزنم؛ کمتر میخرم جنس ها رو ؛
ولی برای این که با نامحرم صحبت نکنم همان قیمتی که نوشته شده رو میذارم روی پیشخون
و جنسم رو برمی‌دارم .
.

.

.
مرد پیشانی همسرش را بوسید ...

 

 

 

 

 

 


 

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا

به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش

به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن

همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش

شدی محرم در مراسم حج یا صفا رفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش

به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش

 

تصویر

 

منبع : همسفر


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 6 آبان 1393برچسب:, | 21:11 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |

تصاویر/همایش شیرخوارگان حسینی در مصلی امام خمینی(ره) تهرانتصاویر/همایش شیرخوارگان حسینی در مصلی امام خمینی(ره) تهران


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 6 آبان 1393برچسب:, | 19:27 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |

همایشakairanهمایشهمایشهمایشهمایشakairanهمایشهمایشهمایشakairanهمایشakairanakairanهمایشهمایشakairanakairanهمایشهمایشهمایشهمایشهمایشهمایشمنبع:akafoto.akairan.comهمایش


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 6 آبان 1393برچسب:, | 19:13 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.


کد موزيک

!-- HTML Codes ramsarmusic.com --
کد شمارنده ی صفحه
فا تولز ، ابزار رایگان وبمسترشمارنده ی صفحه
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت